دختری با پدرش میخواستند از یک پل چوبی رد شوند. پدر رو به دخترش گفت: دخترم دست من را بگیر تا از پل رد شویم.
دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست تو را نمیگیرم تو دست مرا بگیر.
پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟ مهم این است که دستم را بگیری و با هم رد شویم.
دخترک گفت: فرقش این است که اگر من دست تو را بگیرم ممکن است هر لحظه دست تو را رها کنم،
اما تو اگر دست مرا بگیری هرگز آن را رها نخواهی کرد!!
این دقیقا مانند داستان رابطه ما با خداوند است؛
هر گاه ما دست او را بگیریم ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم،
اما اگر از او بخواهیم دستمان را بگیرد، هرگز دستمان را رها نخواهد کرد!!!
و این یعنی عشق...
ماه مبارک رمضانه دعا کنیم خدا دستمونه بگیره.
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
بدون شرح
کربلا ای کاش مسافرت بودم....
یا حسین!
اخبار
کربلایی ایمان کیوانی:مشهدرضا
تا خدا را دارم چرا به امام متوسل شوم ؟! + جواب شبهه
جهان با مردم مظلوم فلسطین
پیامک عید سعید فطر
پاداش یک میلیون یورویی مسی به اسراییل
کاریکاتور(3) غزه از نگاه کاریکاتوریست ها
دستمو بگیر نذار دیگه گم بشمـــــ ــــ ـــ ــ ـ !!!!!!
کاریکاتور(2)غزه در خاک خون
نواهای آنلاین فلش با موضوع مقاومت و بیداری اسلامی
پیامک روز جهانی قدس ۹۳
وصيتنامه حضرت علي (عليهالسلام)
شهادت مولای بی همتا شهید محراب حضرت علی ع تسلیت باد
دانلود نرمافزار دانشنامه الفبایی حضرت علی(ع) برای رایانه و تلفن های همراه
التماس دعا